Sunday, May 01, 2011
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
![]() | ||
آواز نوای مرکب شعر: سعدی آلبوم: نوا (مرکب خوانی) |
![]() |
(درآمد نوا)
|
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
|
بگذار
|
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
|
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
|
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
|
(جملهی اول گردانیه)
|
شوق است در جدایی، جور است در نظر
|
شوق است در جدایی و جور است در نظر
|
هم جور به، که طاقت شوقت نیاوریم
|
(تحریر نغمه)
|
(جمله دوم گردانیه)
|
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
|
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
|
(گَوشت)
|
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
|
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
|
(فرود به نوا)
|
(بیات راجع)
|
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
|
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
|
(اوج بیات راجع)
|
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
|
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
|
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
|
(عشاق)
|
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
|
باز آ
|
(قرچه)
|
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
|
باز آ که روی در قدمانت بگستریم
|
(جملهی اول رضوی)
|
ما با توایم و با تو نهایم، نیست بوالعجب
|
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
|
(جملهی دوم رضوی)
|
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
|
نه روی آنکه مهر دگر کس بپروریم
|
(جملهی اول سلمک)
|
از دشمنان برند شکایت به دوستان
|
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
|
(جملهی دوم سلمک)
|
ما خود نمیرویم دوان از قفای کس
|
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
|
(فرود به نوا)
|
(فرود نوا)
|
سعدی تو کیستی
|
سعدی تو کیستی که در این حلقهی کمند
|
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
|
(فرود از نوا به شور)
|
۱ | بگذار تا مقابل روی تو بگذریم | دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم | |
۲ | شوقست در جدایی و جورست در نظر | هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم | |
۳ | روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست | بازآ که روی در قدمانت بگستریم | |
۴ | ما را سریست با تو که گر خلق روزگار | دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم | |
۵ | گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من | از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم | |
۶ | ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب | در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم | |
۷ | نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب | نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم | |
۸ | از دشمنان برند شکایت به دوستان | چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم | |
۹ | ما خود نمیرویم دوان در قفای کس | آن میبرد که ما به کمند وی اندریم | |
۱۰ | سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند | چندان فتادهاند که ما صید لاغریم |
<< بازگشت به صفحه اصلی