Sunday, November 28, 2010
	    
	    
	    
	    
            ملکا ذکر تو گویم

| ۱ | ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی | نروم جز به همان ره که توام راه نمایی | |
| ۲ | همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم | همه توحید تو گویم که به توحید سزایی | |
| ۳ | تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری | احد بی زن و جفتی ملک کامروایی | |
| ۴ | نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت | تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی | |
| ۵ | تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی | تو نمایندهی فضلی تو سزاوار ثنایی | |
| ۶ | بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی | بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی | |
| ۷ | بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی | بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی | |
| ۸ | نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی | نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی | |
| ۹ | نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی | نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی | |
| ۱۰ | همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی | همه نوری و سروری همه جودی و جزایی | |
| ۱۱ | همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی | همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی | |
| ۱۲ | احد لیس کمثله صمد لیس له ضد | لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی | |
| ۱۳ | لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید | مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی | 


      

<< بازگشت به صفحه اصلی