اگر قصد دیدن سایت رسمی استاد شجریان را دارید اینجا کلیک کنید.
Sunday, April 11, 2010

جان عشاق

تصنیف اصفهان
شعر: حافظ
آهنگ: پرویز مشکاتیان
آلبوم: جان عشاق
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود  
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل
  تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق‌کشی و شیوه شهرآشوبی  
رسم عاشق‌کشی و شیوه شهرآشوبی جامه‌ای بود که بر
  جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست  
جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست آتش چهره بدین کار برافروخته بود
                             برافروخته بود
گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم  
گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل در پیش مشعلی
  در پیش مشعلی از چهره برافروخته بود