Sunday, November 22, 2009
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
![]() | ||
آواز دشتی شعر: سعدی اجرا: مزار استاد برومند* |
![]() |
(-)
|
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
|
کز سنگ ناله خیزد
|
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
|
(-)
|
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
|
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
|
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
|
(-)
|
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
|
داند که سخت باشد
|
داند که سخت باشد قطع امیدواران
|
داند که سخت باشد قطع امیدواران
|
*: این آواز در بهمن ماه ۱۳۵۵ از رادیوی ملی ایران به مناسبت وفات «نورعلیخان برومند» پخش شده است.
+
۱ | بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران | کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران | |
۲ | هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد | داند که سخت باشد قطع امیدواران | |
۳ | با ساربان بگویید احوال آب چشمم | تا بر شتر نبندد محمل به روز باران | |
۴ | بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت | گریان چو در قیامت چشم گناهکاران | |
۵ | ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد | از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران | |
۶ | چندین که برشمردم از ماجرای عشقت | اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران | |
۷ | سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل | بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران | |
۸ | چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت | باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران |
<< بازگشت به صفحه اصلی