|
تصنیف سه گاه شعر: سعدی آهنگ: مجید درخشانی آلبوم: در خیال |
|
|
|
سر آن ندارد امشب
| |
| |
|
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
| |
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
| |
|
| |
گذر نکرد خوابی
| |
|
سر آن ندارد امشب
| |
| |
|
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
| |
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
| |
|
| |
گذر نکرد خوابی
| |
|
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
| |
| |
|
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
| |
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
| |
|
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
| |
| |
|
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
| |
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
| |
|
| |
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
| |
|
سر آن ندارد امشب
| |
| |
|
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
| |
| |
|
که برآید آفتابی
| |
چه خیالها گذر کرد
| |
|
| |
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
| |
|
| |
گذر نکرد خوابی
| |
|
دل همچو سنگت ای دوست
| |
| |
|
به آب چشم سعدی
| |
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
| |
|
| |
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
| |
|
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
| |
| |
|
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن
| |
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
| |
|
| |
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
| |
۱ | سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی | | چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی |
۲ | به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد | | بزه کردی و نکردند مذنان ثوابی |
۳ | نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند | | همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی |
۴ | نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم | | که به روی دوست ماند که برافکند نقابی |
۵ | سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد | | که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی |
۶ | دل من نه مرد آنست که با غمش برآید | | مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی |
۷ | نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری | | تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی |
۸ | دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی | | عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی |
۹ | برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن | | که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی |
<< بازگشت به صفحه اصلی