Saturday, April 12, 2008
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
![]() | ||
آواز ماهور شعر: سعدی آلبوم: سرو چمان |
![]() |
(درآمد)
|
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
|
که به دوستان یکدل سر دست برفشانی
|
که به دوستان یکدل سر دست برفشانی
|
(گشایش)
|
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
|
که به دوستان یکدل سر دست برفشانی
|
(داد)
|
دلم از تو چون نرنجد که به وهم در نگنجد
|
که جواب تلخ گویی تو بدین شکر دهانی
|
که جواب تلخ گویی تو بدین شکر دهانی
|
(اشاره به حصار + داد)
|
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
|
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
|
که به تشنگی بمردم
|
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
|
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
|
(خاوران + اشاره به عراق)
|
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
|
عجبست اگر نسوزم چو بر آتشم نشانی
|
عجبست اگر نسوزم
|
اگر نسوزم چو بر آتشم نشانی
|
(تصنیف ماهور، سرو چمان)
|
(جمله اول حصار)
|
نه خلاف عهد کردم که حدیث، جز تو گفتم
|
نه خلاف عهد کردم که حدیث، جز تو گفتم
|
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
|
(جمله دوم حصار)
|
دل عارفان ربودند و قرار پارسایان
|
دل عارفان ربودند و قرار پارسایان
|
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
|
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
|
(نیشابورک)
|
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
|
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی
|
(نیشابورک)
|
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
|
خبرش بگو که جان بدهم به مژدگانی
|
(گردانیه)
|
مده ای رفیق پندم که به کار در نبندم
|
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
|
(عراق + گردانیه)
|
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
|
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
|
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی
|
خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی
|
(گردانیه + فرود)
|
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
|
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
|
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
|
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
|
۱ | نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی | که به دوستان یک دل سر دست برفشانی | |
۲ | دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد | که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی | |
۳ | نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو | که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی | |
۴ | غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم | تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی | |
۵ | عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم | عجبست اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی | |
۶ | دل عارفان ببردند و قرار پارسایان | همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی | |
۷ | نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم | همه بر سر زبانند و تو در میان جانی | |
۸ | اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد | و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی | |
۹ | تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری | عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی | |
۱۰ | نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم | که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی | |
۱۱ | مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم | تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی | |
۱۲ | مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم | خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی | |
۱۳ | بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون | اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی | |
۱۴ | دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد | نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی |
<< بازگشت به صفحه اصلی