Tuesday, March 04, 2008
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
![]() | ||
آواز راست پنجگاه شعر: حافظ، بابا طاهر آلبوم: چشمه نوش |
![]() |
(جمله اول راست)
|
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
|
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
|
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
|
(جمله دوم راست)
|
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری
|
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری
|
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
|
(روح افزا)
|
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
|
خجل از کرده خود پردهدری نیست که نیست
|
خجل از کرده خود پردهدری نیست که نیست
|
(نغمه + پروانه)
|
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
|
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
|
(جمله دوم نغمه)
|
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
|
ز نسیمش گردی
|
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
|
(بوسلیک + سپهر)
|
تا دم از شام سر زلف سیاهت نزنند
|
تا دم از شام سر زلف سیاهت نزنند
|
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
|
(سلمک)
|
من از این طالع سرگشته به رنجم
|
من از این طالع سرگشته به رنجم ور نی
|
بهرهمند از سر کویت دگری نیست که نیست
|
(دشتستانی)
|
دلی دیرُم که بهبودش نِمیبو
|
نصیحت میکِرُم سودش نِمیبو
|
(دشتستانی)
|
به بادش میدهُم نش میبره باد
|
در آتش مینهُم دودش نمیبو
|
(دشتستانی)
|
اَلالهی روزگارانُم تِهای یار
|
بنفشه روزگارونُم تِهای یار
|
(دشتستانی + بازگشت به راست پنجگاه از طریق پروانه)
|
بنفشه جو کنارونُم تِهای یار
|
امید روزگارونُم تِهای یار
|
(عراق)
|
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
|
آه از این راه
|
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
|
(نوعی درآمد نوا)
|
من از این طالع سرگشته به رنجم ور نی
|
بهرهمند از سر کویت دگری نیست که نیست
|
(گردانیه)
|
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
|
ز نسیمش گردی
|
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
|
(رُهاب)
|
ناظر روی تو صاحبنظرانند آری
|
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
|
(تصنیف نوا، میخانه)
|
(نهفت + فرود به نوا)
|
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
|
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
|
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
|
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
|
(نهفت + بازگشت به راست پنجگاه)
|
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
|
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
|
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
|
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
|
(اصفهان + جامهدران + سپهر)
|
تا دم از شام سر زلف سیاهت نزنند
|
با صبا گفت و شُنودم سحری نیست که نیست
|
(جامهدران)
|
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
|
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
|
ور نه از ضعف در آنجا اثری نیست که نیست
|
(بیات راجع + جامهدران + فرود به اصفهان)
|
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
|
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
|
(فرود به اصفهان)
|
غیر این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
|
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
|
(تصنیف اصفهان، سرخوشان)
|
۱ | روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست | منت خاک درت بر بصری نیست که نیست | |
۲ | ناظر روی تو صاحب نظرانند آری | سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست | |
۳ | اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب | خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست | |
۴ | تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی | سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست | |
۵ | تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند | با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست | |
۶ | من از این طالع شوریده برنجم ور نی | بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست | |
۷ | از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش | غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست | |
۸ | مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز | ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست | |
۹ | شیر در بادیه عشق تو روباه شود | آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست | |
۱۰ | آب چشمم که بر او منت خاک در توست | زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست | |
۱۱ | از وجودم قدری نام و نشان هست که هست | ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست | |
۱۲ | غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است | در سراپای وجودت هنری نیست که نیست | |
۱ | دلی دیرم که بهبودش نمیبو | سخنها میکرم سودش نمیبو | |
۲ | ببادش میدهم نش میبرد باد | در آتش مینهم دودش نمیبو | |
۱ | الاله کوهسارانم تویی یار | بنوشه جو کنارانم تویی یار | |
۲ | الاله کوهساران هفتهای بی | امید روزگارانم تویی یار |
<< بازگشت به صفحه اصلی