Tuesday, August 07, 2007
چشم رضا
آواز ضربی ابوعطا شعر: سعدی آلبوم: غوغای عشقبازان |
(حجاز)
|
چشم رضا، و مر،حم،ت، چشم رضا، و مر،حم،ت
|
بر همه با،ز، می،ک،نی، بر همه، با،ز، می،ک،نی
|
چون که به بخ،ت ما، رس،د
|
این همه نا،ز، میکنی، این همه نا،ز، می،ک،نی
|
(حجاز)
|
ای که نیا،زمو،دهای، صو،رت حا،ل بی،دلا،ن
|
ای که نیا،زمو،دهای، صو،رت حا،ل بی،دلا،ن
|
عشق حقی،قی است، اگر، عشق حقی،قی است، اگر
|
حمل مجا،ز، میکنی، حمل مجا،ز، می،ک،نی
|
(حجاز)
|
ای که، نصی،حتم، کنی، کز پی او، دگر مرو
|
در نظر، سبک،تکی،ن؛ عیب ایا،ز، می،ک،نی
|
(حجاز)
|
پیش نما،ز بگ،ذر،د، سرو روا،ن و گوید،م
|
قبله اهل دل، من،م، من،م؛ سهو نماز، میکنی، سهو نما،ز، می،ک،نی
|
تهران سالن وزارت کشور، ۱۳۸۶
+
۱ | چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی | چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی | |
۲ | ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان | عشق حقیقتست اگر حمل مجاز میکنی | |
۳ | ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو | در نظر سبکتکین عیب ایاز میکنی | |
۴ | پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم | قبله اهل دل منم سهو نماز میکنی | |
۵ | دی به امید گفتمش داعی دولت توام | گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی | |
۶ | گفتم اگر لبت گزم میخورم و شکر مزم | گفت خوری اگر پزم قصه دراز میکنی | |
۷ | سعدی خویش خوانیم پس به جفا برانیم | سفره اگر نمینهی در به چه باز میکنی |
<< بازگشت به صفحه اصلی