Thursday, February 01, 2007
	    
	    
	    
	    
            زمستان است
|  | ||
| آواز شعر: مهدی اخوانثالث آلبوم: زمستان است |  | |
| (درآمد ماهور)
 | 
| سلامت را، نمیخواه،ند، پاسخ گ،فت
 | 
| سرها در گریبان است
 | 
| (بیداد)
 | 
| سرها در گریبا،ن ا،ست
 | 
| (درآمد ماهور)
 | 
| سلامت را نمیخواهند پاسخ گ،فت
 | 
| سرها در گریبان است
 | 
| (درآمد ماهور)
 | 
| کسی سر بر، نیارد کر،د، پاسخ گفتن و، دیدار یاران را
 | 
| نگه، جز پیش پا را، دید نتواند
 | 
| که ره، تاریک و لغزان است
 | 
| (بیداد)
 | 
| که ره، تا،ریک و لغزا،ن ا،ست
 | 
| (گشایش)
 | 
| و گر دست محب،ت سوی کس، یازی
 | 
| به اک،راه آ،ورد، دست از بغل بیرون
 | 
| که سرما سخت، سوزان است
 | 
| (بیداد)
 | 
| که سرما سخت، سوزا،ن ا،ست
 | 
| (گشایش)
 | 
| نفس کز گرمگا،ه، سینه می،آ،ید برو،ن، ابری شود، تاری،ک
 | 
| چو دیوار؛ ایستد در پیش چشما،نت
 | 
| نفس کین است، پس دیگر چه داری چشم؛ پس دیگر چه داری چشم
 | 
| زچشم، دوستان، دور یا نزدی،ک
 | 
| پس دیگر چه داری چشم
 | 
| (بیداد)
 | 
| ز چشم، دوستان، دو،ر یا نزدی،ک
 | 
| (داد)
 | 
| نفس کز گرم،گاه، سینه میآید برو،ن، ابری شود، تاریک
 | 
| چو دیوا،ر، ایستد در پیش چشمانت
 | 
| نفس کین است؛ پس دیگر چه داری چشم، چه داری چشم؛ چه داری چشم
 | 
| زچشم، دوس،تان، دور یا نزدی،ک
 | 
| (بیداد)
 | 
| پس دیگر، چه داری چ،شم؛ ز چشم، دوستا،ن، دور یا نزدی،ک
 | 
| (بیداد)
 | 
| مسیحا،ی، جوان،مرد، م،ن، ای ترسا،ی پیر؛ پیرهن چرکی،ن
 | 
| هوا، بس، ناجوان،مردانه سر،د است؛ آی
 | 
| دمت گرم و، سرت، خوش با،د
 | 
| سلا،مم را، تو پاسخ گوی، در بگشا،ی، در، بگشا،ی
 | 
| (عشاق)
 | 
| هوا، بس ناجوان،مردانه سرد است، آی
 | 
| دمت، گرم و سرت، خوش با،د
 | 
| سلامم را، تو پاسخ گو،ی در بگشا،ی
 | 
| (بیات راجع)
 | 
| منم، من؛ میهمان هر شبت، لولی،وش مغمو،م
 | 
| منم، م،ن، سنگ تیپا خوردهی، رنجو،ر
 | 
| من،م، دشنام، پست آ،فری،نش؛ منم دشنام پست آفرین،ش
 | 
| نغمهی ناجو،ر، نغمهی ناجو،ر
 | 
| (عراق)
 | 
| نه از روم،م، نه از، زن،گ،م؛ نه از رو،م،م نه از زن،گ،م؛ هما،ن، بیرنگ بی،رنگ،م
 | 
| بیا بگشا،ی د،ر بگشا،ی؛ دلتنگ،م
 | 
| بیا بگشای د،ر بگشا،ی دلتن،گم
 | 
| (گشایش)
 | 
| حریفا، میزبانا؛ میهما،ن سال و ماه،ت؛ پشت در چون مو،ج میلر،زد
 | 
| حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماه،ت؛ پشت در چون موج میلرز،د چون موج، میلرزد
 | 
| تگرگی نیست، مرگی نیست، صدایی گر شنیدی
 | 
| صحبت؛ سرما و دندا،ن است
 | 
| (گشایش)
 | 
| من امشب آمدستم وا،م بگذارم
 | 
| حسابت را، کنار جام، بگذارم
 | 
| چه میگویی، که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد
 | 
| (داد)
 | 
| فریبت میدهد؛ بر آسما،ن این، سرخی بعد از سحرگه، نی،ست
 | 
| (داد)
 | 
| حریفا؛ گوش سرما بردهاست ای،ن، یادگار، سی،لی سرد زمستان است
 | 
| یادگا،ر سیلی، سرد؛ زمستا،ن است
 | 
| (گشایش)
 | 
| و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
 | 
| به تابوت ستبر، ظلمت؛ نُه تو،ی مرگ اندو،د پنهان است
 | 
| (بیداد)
 | 
| به تابوت ستبر، ظلمت، نُه تو،ی مرگ اندو،د پنهان ا،ست
 | 
| (داد)
 | 
| چه میگویی که بیگه شد سح،ر شد؛ بامدا،د آ،مد
 | 
| فریبت میده،د؛ بر آسما،ن این سرخی، بعد از سحر،گه، نی،ست
 | 
| (داد)
 | 
| حریفا، گوش سرما بردهاست ای،ن، یادگار، سیلی سرد زمستا،ن است
 | 
| یادگا،ر؛ سیلی، سرد؛ زمستان است
 | 
| (داد)
 | 
| حریفا رو چراغ باده را بفروز
 | 
| شب با روز یکسان ا،ست
 | 
| (بیداد)
 | 
| حری،فا، رو، چراغ، باده را بفروز
 | 
| شب با روز یکسان ا،ست
 | 
| شب با روز؛ یک،سان ا،ست، یکسان است
 | 
| (درآمد همایون)
 | 
| سلامت را، نمیخواهند، پاسخ گ،فت
 | 
| هوا دلگی،ر، درها، بسته؛ سرها، در گریبا،ن؛ دستها، پنها،ن
 | 
| (درآمد همایون)
 | 
| نفسها ا،بر؛ دلها، خسته و غمگین
 | 
| درختا،ن، اسکلت،های، بلو،رآگی،ن
 | 
| (درآمد همایون)
 | 
| زمین دلمرده، سقف، آس،مان، کوتاه
 | 
| غبارآلوده، مهر و، ما،ه
 | 
| زمستا،ن ا،ست؛ زمستا،ن ا،ست؛ زمس،تان ا،ست؛ زمستا،ن ا،ست
 | 
| (داد)
 | 
| هوا، دلگی،ر؛ درها، بسته؛ سرها، در گری،با،ن دستها، پنها،ن
 | 
| نفسها، ابر؛ دلها، خسته و غمگین
 | 
| درختان؛ اسکلتهای، بلورآگی،ن
 | 
| زمین دلمرده؛ سقف آسمان کوتاه
 | 
| (بیداد)
 | 
| غبارآلوده، مهر و، ما،ه
 | 
| زمستان ا،ست؛ زمستان ا،ست؛ زمستان ا،ست | 
 آواز روی فیلم سینمایی «زمستان است»
  آواز روی فیلم سینمایی «زمستان است»
*: مقام ابداعی حسین علیزاده که از ترکیب گوشهی داد با بیداد (شاهد و ایست مشترک) ساخته شده، به این ترتیب که از داد آغاز شده و به صورت متناوب در بیداد فرود میآید.
+
| ۱ | سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت | سرها در گریبان است | |
| ۲ | کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را | نگه جز پیش پا را دید نتواند | |
| ۳ | که ره تاریک و لغزان است | ||
| ۴ | و گر دست محبت سوی کس یازی | به اکراه آورد دست از بغل بیرون | |
| ۵ | که سرما سخت سوزان است | ||
| ۶ | نفس کز گرمگاه سینه میآید برون | ابری شود تاریک | |
| ۷ | چو دیوار ایستد در پیش چشمانت | ||
| ۸ | نفس کین است | پس دیگر چه داری چشم | |
| ۹ | زچشم دوستان دور یا نزدیک | ||
| ۱۰ | مسیحای جوانمرد من | ای ترسای پیر پیرهن چرکین | |
| ۱۱ | هوا بس ناجوانمردانه سرد است، آی | ||
| ۱۲ | دمت گرم و سرت خوش باد | سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای | |
| ۱۳ | منم من، میهمان هر شبت | لولیوش مغموم | |
| ۱۴ | منم من | سنگ تیپا خوردهی رنجور | |
| ۱۵ | منم، دشنام پست آفرینش | نغمهی ناجور | |
| ۱۶ | نه از رومم، نه از زنگم | همان بیرنگ بیرنگم | |
| ۱۷ | بیا بگشای در بگشای | دلتنگم | |
| ۱۸ | حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت | پشت در چون موج میلرزد | |
| ۱۹ | تگرگی نیست، مرگی نیست | صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است | |
| ۲۰ | من امشب آمدستم وام بگذارم | حسابت را کنار جام بگذارم | |
| ۲۱ | چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد | ||
| ۲۲ | فریبت میدهد | بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست | |
| ۲۳ | حریفا، گوش سرما بردهاست این | یادگار سیلی سرد زمستان است | |
| ۲۴ | و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده | به تابوت ستبر ظلمت نُه توی مرگ اندود پنهان است | |
| ۲۵ | حریفا، رو چراغ باده را بفروز | شب با روز یکسان است | |
| ۲۶ | سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت | هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان | |
| ۲۷ | نفسها ابر | دلها خسته و غمگین | |
| ۲۸ | درختان | اسکلتهای بلورآگین | |
| ۲۹ | زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه | غبارآلوده مهر و ماه | |
| ۳۰ | زمستان است | 


 
      
<< بازگشت به صفحه اصلی